تقديرگرايي
کرامت اله راسخ
مردم در جوامع سنتی تقديرگرا هستند. جامعه ايران نيز از اين نظر تفاوت با ديگر جوامع سنتی ندارد. مشکل است چنين مردمی را قانع کرد، انسان بر سرنوشت خود حاکم است و میتواند سرنوشت خودش را تعيين کند و تغيير دهد، مگر اينکه بتوان آنها را قانع کرد که تغيير و تعيين سرنوشت نيز تقدير، خواست الهی يا تقدير تاريخ است. مردم ايران در سال 1357 قيام کردند، چراکه بخشی از آنها قانع شدند که «انقلاب» خواست خداوند است، گروهی ديگر آن را خواست تاريخ تصور کردند. مردم در اینگونه جوامع ممکن است به جنبشهای ايدئولوژیک مانند جنبش کمونيستی يا شکلهای ديگر جنبشهای ايدئولوژيک مانند سوسياليسم يا ملیگرایی يا فاشيسم بپيوندند، زيرا در آنجا نيز ادعا میشود که اين خواست تاريخ است و تاريخ سرنوشت آنها را از قبل رقمزده است. اینگونه جوامع تا نیمقرن پيش در وضعيتی بودند که تغيير را نمیپذیرفتند، حتی اگر اين تغيير در پوشش تقدير الهی يا تاريخی به خورد آنها داده میشد. بنابراين، مطرح کردن دگرگونی اجتماعی در قالب تقديرگرايي نيز مشروط به شروطی و نيازمند تغييرات بنيادی در تفکر و تحول سنت به سنت بازتابی، يعنی فراهم شدن زمينه برای نقد سنت حتی بهمنظور احيای سنت است. امکان انقلاب اسلامی يا کمونيستی يا هرگونه انقلاب ديگر به همين دليل وجود نداشت، بايد انسان ايرانی تعارض سنت و مدرنيسم را تجربه میکرد تا از آمادگی لازم برای پذيرش تغيير در اين دنيا برخوردار میشد، وگرنه بيشتر مردم دنيا تا چند قرن پيش و مردم خاورميانه تا نیمقرن پيش و بخش قابلملاحظهای از آنها تا امروز سرنوشت خود را ازلی تصور میکنند. تحول سنت منفعل به سنت بازتابی شرط آمادگی برای مطرح کردن خواست تغيير است. نخستين مرحله گذشتن از تقديرگرايي ترديد در باره مشروعيت سلطنت مادامالعمر و موروثی بود. ماکياولی، هابز، لاک، منتسکيو، روسو و بسياری ديگر از اوايل قرن 16 مشروعيت حکومتهای استبدادی مادامالعمر و موروثی را مردود دانستند. آنها درصدد فهماندن اين موضوع به مردم بودند که اگر اداره يک شرکت کوچک را 30، 40 يا 50 سال به يک نفر واگذار کنيد، آن شرکت در وضعيت رکود و تباهی قرار میگیرد، چه طور میتوان سرنوشت يک ملت يا کشور را برای مدت طولانی در ید قدرت انسانی قرار دارد که طبيعتاً با انسانها ديگر فرقی ندارد. مردم حاضر نبودند، اين رأی که عاقلانه است و حداقل حدود پنج هزار سال پشتيبانی تاريخی دارد بپذيرند. شاه شدن را تقدير ازلی تصور میکردند. بخش قابلملاحظه از مردم در آسيا و افريقا هنوز اين تصور را دارند. مصلحهای اجتماعی ايران در قرن نوزدهم مینوشتند، اگر مردم ايران سه سال درس بخوانند، از اين اندیشهها میگذرند. ما امروز میدانیم که خيلی از آنها يک قرن بعد 20 تا 30 سال درس خواندند و هنوز در وضعيتی نيستند که بفهمند و هنوز مانند آدمی که در مرداب گیرکرده، هر بیشتر تلاش میکنند، بيشتر در مرداب جهل فرو میروند. جامعهشناسی معرفت برای اين نفهميدن يا ناتوانی در فهميدن پاسخ دارد، نا دانستن خود نوعی دانستن برای امرار معاش و تأمين هستی اجتماعی است
وبلاگ تخصصی جامعه شناسی در ایران...برچسب : نویسنده : keramatollahrasekho بازدید : 157