انتخاب رئیس‌جمهور و اصول‌گرایان

ساخت وبلاگ

انتخاب رئیس‌جمهور و اصول‌گرایان

  1. انتخاب دور دوازدهم ریاست‌جمهور در نظام جمهوری اسلامی در 29 اردیبهشت سال 1396 برگزار و حجت‌الاسلام دکتر حسن روحانی برای دومین بار انتخاب و برای چهار سال دیگر رئیس‌جمهور ایران باقی ماند. اصول‌گرایان به‌ظاهر انتظار پیروزی روحانی را نداشتند. این انتظار برخلاف تصور بسیاری بی‌جهت نبود. آن‌ها فعالیت انتخابات را چند ماه پس از پیروزی حسن روحانی در دور اول ریاست‌جمهوری شروع کردند. مبارزه با روحانی شکل‌های مختلف داشت. افرادی به نمایندگی از طرف جناح اصول‌گرا با عنوان‌های گوناگون به دورترین نقاط ایران فرستاده‌شدند و در همایش‌هایی که از طرف نهادهای خاص برگزار می‌شد و از سازمان‌دهی خوبی برخوردار بود، انواع و اقسام تهمت‌های روا و ناروا را به حکومت روحانی نسبت می‌دادند. سخنرانان در این‌گونه همایش‌ها روحانی را منحرف از اصول حاکم بر نظام جمهوری اسلامی و فردی در مقابل مقام معظم رهبری معرفی می‌کردند. حوزه دیگر فعالیت ضد روحانی تلاش برای بدنام کردن اطرافیان او بود. این‌گونه فعالیت‌ها با کشیدن پرهای روحانی به شکل حذف و بدنام کردن نزدیک‌ترین افراد به او در سال قبل از انتخاب اخیر وارد مرحله جدید و جدی شد، به‌طوری‌که حتی امکان محاکمه برخی از آن‌ها مطرح شد. حکومت روحانی پیر، فرسوده و ناکارآمد معرفی می‌شد. عرصه دیگر فعالیت ضد روحانی ایجاد مانع در اعمال تدابیر اقتصادی او بود که فعالیت در عرصه‌های گوناگون را شامل می‌شد، از مخالفت و مانع‌تراشی برای سفر سرمایه‌گذاران خارجی گرفته تا ترساندن آن‌ها، دادن بهانه به دستگاه دولتی در امریکا برای تشدید فشار به سرمایه‌گذاران خارجی مایل به سرمایه‌گذاری در ایران، دامن زدن به نارضایتی کارگران در کارخانه‌ها، تبلیغ نامحسوس صداوسیمای جمهوری اسلامی و بزرگنمایی تنگناها تدابیر دیگری بودند که با هدف ناکام نشان دادن پیامدهای توافق‌نامه هسته‌ای موسوم برجام انجام می‌گرفت.
  2. تصور اصول‌گرایان این بود که این فعالیت‌ها پس از چهار سال به بار بنشیند و دکتر حسن روحانی برخلاف چهار سلف قبلی خود فقط یک دوره رئیس‌جمهور باشد. انتظار شکست روحانی برآورد نشد و او برای بار دوم رئیس‌جمهور در نظام جمهوری اسلامی ایران شد. پرسش این است که چرا این فعالیت‌های گسترده، پرهزینه، فراگیری و مستمر بی‌ثمر ماند؟ اصول‌گرایان ناکامی این‌گونه فعالیت‌ها و موفقیت روحانی را در وهله اول به دخالت رسانه‌های بیگانه، اقدامات ریاکارانه روحانی، دخالت حجت‌الاسلام سید محمد خاتمی، پشت کردن مردم به ارزش‌های اسلامی و انقلابی، اختلافات اولیه در جناح اصول‌گرا و تقلب کارگزاران حکومت در امر شمارش آراء و درنتیجه شفاف نبودن امر انتخاب نسبت می‌دهند. اگر این ادعاها درست باشد، به‌خصوص ادعای آخر مبنی بر تقلب در شمارش آرا، انتخاب‌های دیگر در نظام جمهوری اسلامی زیر سؤال است و این ادعا که امکان تقلب در انتخاب‌های گوناگون در نظام جمهوری اسلامی وجود ندارد، نادرست بوده و به‌این‌ترتیب اعتبار بالاترین مراجع قدرت در این نظام زیر سؤال می‌رود. از سوی دیگر، اگر این ادعاها درست باشند نمی‌توان آن‌ها را دلیل کافی برای اختلاف 7 تا 8 میلیون رأی بین دکتر حسن روحانی و حجت‌الاسلام سید ابراهیم رئیسی دانست. اگر این دلایل کافی نیست، پرسش این است که علت بی‌ثمر ماندن اقدامات اصول‌گرایان برای حذف دکتر حسن روحانی کدام است؟
  3. جامعه ایران جامعه‌ای بنیادی محافظه‌کار و درنتیجه اصول‌گرا است. بخش بزرگی از جمعیت فعال ایران تبار شهرستانی و روستایی دارند یا به اقشار فرودست و متوسط سنتی مذهبی شهری تعلق دارند. روحیه و جهان‌بینی این گروه در اساس محافظه‌کارانه است و می‌توان آن‌ها را لشکر ذخیره اصول‌گرایی دانست، به‌خصوص در عرصه ارزش‌های بنیادی. جنگ سبب عمیق‌تر شدن پیوند این گروه‌ها با جريان اصول‌گرا شد و امکان بسیج اجتماعی جدیدی را در اختیار اصول‌گرایان قرارداد. این روند با دادن امتیازهای انحصاری به خانواده شهدا و رزمندگان اسلام تقویت شد. اگر جنگ سبب تقویت وابستگی احساسی افراد این گروه اجتماعی با اصول‌گرایان شد، سیاست امتیاز دادن سبب شد تا آن‌ها با اصول‌گرایان منافع مشترک پیدا کنند. پرسش این است که علت بریدن بخش از این گروه اجتماعی و تلاش او برای ساختن جریان جدیدی با عنوان «اصلاح‌طلبی» کدام است. چرا این اقدام برخی «نخبگان» این گروه با استقبال افراد بیشتری وابسته به این گروه اجتماعی روبه‌رو شد؟ علت اصلی را باید در سیاست‌ها و تدابیر اصول‌گرایان جستجو کرد.
  4. انقلاب اسلامی انقلاب اجتماعی بود. بخش بزرگی از جامعه ایران‌که در حاشیه بودند، از اقشار فرودست شهری گرفته تا لایه سنتی و مذهبی طبقه متوسط شهری، از بخش قابل‌ملاحظه‌ای از جمعیت شهرستان گرفته تا ساکنان بیشتر روستاهای ایران را به حوزه عمومی آورد. آن‌ها اجتماعی و سیاسی شدند و این احساس را پیدا کردند که در رتق‌وفتق امور نقش دارند. این گروه به دلیل پایگاه طبقاتی و جهان‌بینی سنتی عموماً در آغاز در صفوف اصول‌گرایان بودند، لیکن بخش قابل‌ملاحظه‌ای از آن‌ها به‌تدریج با اصلاحات انجام گرفته در نظام جمهوری اسلامی پایگاه طبقاتی اولیه خود را ترک و به‌اصطلاح ارتقا اجتماعی پیدا کردند. این ارتقاء در رویکرد نظری و فهم آن‌ها از سیاست تأثیر گذاشت. اصول‌گرایان از این تحول غافل مانند تا در خرداد 1376 در جريان انتخاب سيد محمد خاتمی به ناگهان با ریزش عظیم این گروه اجتماعی درگیر شدند.
  5. برخورد اصول‌گرایان به این تحول همان برخورد آشنای صاحبان قدرت انحصاری به این‌گونه تحولات بود. آن‌ها علت‌ها را در حوزه سیاست جستجو کردند و از تغییرات اجتماعی که در لایه‌های پائین تر جامعه در جریان بود غافل شدند. آن‌ها سیاست‌های اقتصادی دولت آقای اکبر هاشمی رفسنجانی را مقصر دانستند و برخورد با این حکومت را فرصتی مناسب برای تصفیه‌حساب‌های قبلی با شخص هاشمی ارزیابی کردند و مبارزه‌ای گسترده با شخص او و دولتش را سازمان دادند. اقدام بعدی آن‌که در سپهر سیاسی انجام گرفت که شامل تلاش آن‌ها برای «مهندسی» انتخاب‌های گوناگون بود. این تلاش‌ها در دوران حکومت حجت‌الاسلام محمد خاتمی با فشار به او و محدود کردن حوزه فعالیت او و آوردن چهره‌ناشناسی به نام دکتر محمود احمدی‌نژاد طراحی و با موفقیت همراه شد. این موفقیت فرصتی مناسب در اختیار اصول‌گرایان برای بازاندیشی و بازنگری در سیاست‌های آن‌ها در اختیار آن‌ها گذاشت، لیکن مستی از پیروزی به‌دست‌آمده هشیاری را از آن‌ها سلب کرد و آن‌ها این فرصت مناسب را با دمیدن در شیپور ایدئولوژی از دست دادند تا ناآرامی‌های سال 1388 آن‌ها را از خواب و گاهی به خواب زدن بیدار کرد. انتخاب آقای حسن روحانی در دور دوم پيامد تغييرات بنیادی‌تر در سطوح پائين تر اجتماعی است. اگر اصول‌گرایان باز علت را در «توطئه بيگانه» و «بدعهدی دوستان سابق» جستجو کنند، در انتخاب بعدی ضربه‌ای کاری‌تر دريافت خواهند کرد. آن‌ها از امکان‌های فراوانی برخوردارند که می‌توانند از آن‌ها استفاده کنند. آن‌ها دستگاه تبليغاتی، دستگاه نظامی و امنيتی، نهادهای بسيار اقتصادی و حدود ده ميليون نفر مبلغ سياسی بسيج شده در اختیاردارند، ليکن آن‌ها فاقد متفکر سياسی، فکر راهبردی و آمادگی برای ارزيابی مجدد از سیاست‌های گذشته و اتخاذ تدابير جديد هستند. جامعه امروزی ايران را نمی‌توان با همان تفکرهای سياسی ضد امپرياليستی دهه 1960 ميلادی و تفکر بنيادگرايانه دهه 1360 شمسی اداره کرد.

کرامت اله راسخ

وبلاگ تخصصی جامعه شناسی در ایران...
ما را در سایت وبلاگ تخصصی جامعه شناسی در ایران دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : keramatollahrasekho بازدید : 191 تاريخ : يکشنبه 31 تير 1397 ساعت: 20:02