در باب مفهوم ملت
کرامت اله راسخ
ويژگی اصلی نظام سياسی در منطقه خاورميانه نقش «فرد اول» نظام و رابطه او با افراد جامعه است که گاهی «مردم»، زمانی «خلق» يا «شهروند» و در مواردی «امت» و «رعیت» ناميده میشوند. «رهبر» صرفنظر از عنوانی که میگیرد، «سلطان»، «پادشاه»، «رئیسجمهور»، «دبير اول کميته مرکزی»، «صدر» و عنوانهای ديگر در بسياری موارد از موقعيت انحصاری قدرت برخوردار است. طبيعی است که «رئیسجمهور» يا «سلطان» و «پادشاه» تفاوت دارند، ولی اين تفاوتها در رديف دوم اهميت قرارگرفته و همواره تحت تأثير موقعيت خاص «رهبری» است. اين وضعيت سبب شده است تا حوزه سیاست تا سطح حوزه قدرت تقليل داده شود؛ بنابراین وقتی زندگی سیاسی شخصيتی بررسی شود، محور اين واکاوی چگونگی رابطه او با حاکم است. «مبارز» يا «انقلابی» است، اگر با حاکم درگير شود، صرفنظر از ماهیت درگيری او. سازشکار است، اگر با حاکم بسازد. حوزه سیاست در اين بخش از دنيا سیاه یا سفید است، سایهروشنی نیست. انسانها نیز سیاهوسفید، مبارز و سازشکار و دیگران مشکوک به تعلق به يکی از اين دو اردوگاه هستند. مقولات سياسی صرفنظر از منشأ شرقی يا غربی درصورتی اهميت دارند و پذيرفته میشوند که بتوان آنها را در قالب چنین نظامی تعريف، تفسیر و تحريف کرد. اين مناسبات سياسی موضوع جامعهشناسی سياسی است، چراکه بهرغم شکلهای بسيار متفاوت محتوای آن در دو هزار سال گذشته تغيير بنيادی نکرده است. تمام مقولات در همين چهارچوب تفسير و تعريف میشوند. مثلاً مقوله «ملت» را در نظر بگيريد. «ملت» با مضمون امروزی برگردان مقوله «ناسیون» است؛ اما ملت تا اواخر قرن نوزدهم در ایران معنی «شریعت« میداد. محمد تقی بهار در سبک شناسی مینویسد: «این لغت در اصل به معنی شریعت و قانون است و تا پیش از مشروطه ایران به همین معنی استعمال میشد، در آغاز مشروطه که علما فتوا به لزوم مشروطه داده و جمعی از مجتهدان در بقاع متبرکه برای خواستن مجلس عدالت بست نشسته بودند، برخی نویسندگان در مقابل کلمه «دولت« که نماینده شخص شاه و درباریان بود کلمه «ملت« را برای اینکه نماینده علمای شریعت و حاکی از هواداری آنان از مردم مملکت باشد بکار بردند، رفتهرفته کلمه «ملت» در برابر کلمه دولت قرار گرفت. (بهار: سبکشناسی جلد 1 ص. 182). اين در حالی است که «ناسیون« در زادگاه خود اروپای غربی مناسباتی برآمده از قاموس سیاسی بورژوازی است. اين در حالی است که نظام بورژوازی کاخ سعادت خود را بر روی ویرانههای «شریعت» و «قوم» و ديگر ساختارهای سنتی بنا کرد؛ «ملت» با مضمون «ناسیون« فهميده نمیشود، بلکه مطرود و منفور است. اينجا است که تعريف يا تحريف ولاديمير ايليچ لنين (1870-1924) رهبر انقلاب روسيه به کمک ما میآید. او «ناسیون « را قوم تحریف کرد. اقوام در ایران جز آذریها اغلب مذهبی جدا از مذهب اکثریت (شیعه) دارند، بنابراین کلمه ملتها اگر به معنی اقوام فهمیده شود میتواند «مذاهب« را تداعی کند. ازاینرو انسان ایرانی به طرفهالعین مضمون لنینی ملت را میفهمد، ولی بيست سال دانشگاه میرود و «دکتر» يا به قول جلال آل احمد «دکتور» میشود و مضمون «ملت» بورژوازی را نمیفهمد. ما دانشگاه آزادیها شانس آورديم که جلال آل احمد مُرد، وگرنه معلوم نبود به «دکتور»های دانشگاه آزاد چه عنوانی میداد، «دکتورهايي« که همه متخصص قرآن، نهجالبلاغه و صحيفه سجاديه هستند و مرتب از بحار انوار نقلقول میآورند، ولی فرق شيخ ابوسعید ابوالخير (967-1049) و ميرزا محمدباقر مجلسی (1627-1699) را نمیفهمند. اینجاست که از کدخدای يک ده گرفته تا آقای دکتر احمدینژاد رئیسجمهور قبلی ايران مرتب میگوید، «ملت اين را میخواهد» و «ملت آن را میخواهد» و منظورش همان کسانی هستند که در اطرافشان هستند. زندگی سياسی ميرزا ملکم خان را نيز بايد در پرتو رابطه او با ناصرالدینشاه بررسی کرد.
وبلاگ تخصصی جامعه شناسی در ایران...برچسب : نویسنده : keramatollahrasekho بازدید : 183