یادداشت روز 25 فروردین 1398

ساخت وبلاگ

یکشنبه بیست و پنجم فروردین ۱۳۹۸ ساعت 13:39 توسط دکتر کرامت اله راسخ | 

روحانیون به چند دلیل در آغاز حکومت صفوی از جایگاه خاص برخوردار شدند. بخش قابل‌ملاحظه‌ای از مردم ایران به‌زور شمشیر قزلباشان شیعه می‌شدند، لیکن افرادی که بتوانند این مذهب جدید را تفسیر و برای ذائقه مردم قابل‌هضم کنند، کافی نبود. استفاده از زور پذیرش مذهب جدید را برای بسیاری از مردم دشوار کرده بود. هزاران نفر در تبریز، اصفهان، شیراز و بسیاری از شهرهایی که مراکز علمی مذاهب سنی به‌حساب می‌آمدند، قتل‌عام شدند. مقاومت شیخ اسحاق کازرونی معروف به شیخ اسحاق «گبر کش» که قبلاً بخش فراوانی از زرتشتیان شمال فارس را قتل و عام کرده بود و عنوان گبر کش گرفته بود در مقابل شاه اسماعیل سبب شد تا نزدیک چهار هزار نفر از مردم کازرون به قتل برسند. این اعمال توجیه مذهب جدید را دشوار کرده بود. شاه اسماعیل به همین دلیل نیاز مبرم به کسانی داشت که اعمال او را توجیه مذهبی کنند. این‌گونه افراد در ایران کم بودند، بنابراین در آغاز تعداد محدود و سپس شماری قابل‌ملاحظه از علمای شیعه‌مذهب از جبل عامل در لبنان، عراق و بحرین به ایران دعوت شدند. روحانیون از همان آغاز به دو گروه تقسیم شدند، کسانی مانند محقق کرکی در خدمت سلطان بودند و کسانی مانند ابراهیم بن سلیمان قطیفی که تلاش داشتند، فاصله خود را با دستگاه حکومت حفظ کنند. روحانیون وابسته به دستگاه حکومتی در آغاز دست بالا را داشتند و ضمن حفظ استقلال در خدمت نظام سیاسی در آمدند. روحانیون اخبار گرا در قرن اول حکومت صفوی تفوق داشتند و هر چیزی را به امامان شیعه از طریق اختراع روایات نسبت می‌دادند. البته این حرکت از آغاز شروع‌شده بود، به‌طوری‌که ابراهیم قطیفی به محقق کرکی عنوان «مخترع الشیعه» داده بود. این جعلیات به‌تدریج ملکه ذهنی کسانی شد که شناخت چندانی از سیره امامان شیعه نداشتند، هر داستان و افسانه‌ای را می‌پذیرفتند. روحانیون از این طریق حوزه عمومی ایرانیان را به‌طور کامل تا اواخر سلطنت محمدرضاشاه تسخیر کردند. نفوذ کشورهای استعمارگر در کشورهای اسلامی و ازجمله ایران ابزار جدیدی در اختیار روحانیون برای مبارزه با دستگاه دیوانی قرارداد. آن‌ها دستگاه دیوانی و در صدر آن شاهان قاجار و پهلوی را متهم به «نوکر استعمار بودن» می کردند-که رگه‌هایی از واقعیت در آن بود - و از این طریق به‌خصوص در دو دهه آخر سلسله پهلوی توانستند، بخش قابل‌ملاحظه‌ای از بد تحصیل‌کرده‌ها و افراد مدرک دار بی‌سواد که صرف تظر از بخش کوچکی شامل عموم تحصیل‌کرده‌های عصر محمدرضاشاه می‌شد را بسیج و به حوزه عمومی جذب کنند که درهرحال زیر سیطره روحانیون بود. روحانیون در دو دهه آخر سلطنت محمدرضاشاه متحد جدید پویا و فعالی را یافتند که نتیجه مستقیم گسترش آموزش نیم‌بند همگانی عصر محمدرضاشاه بود. این‌ها کسانی بودند که تحت تأثیر افکار چپ جهان‌سومی و تلقینات اتحاد جماهیر شوروی قرار داشتند و به‌اصطلاح ضد غرب و امپریالیسم بودند، ولی درواقع همان محتوای سنتی ضدیت با بیگانه را نمایندگی می‌کردند. روحانیون به‌این‌ترتیب به کمک حوزه عمومی رعایا، حوزه عمومی سیاسی را هم تسخیر کردند. بسیاری در ایران هنوز از روحیه رعیتی برخوردارند و از آمادگی لازم برای پذیرش مسئولیت شهروندی برخوردار نیستند، بنابراین استقرار نظام جمهوری اسلامی را به بیگانه نسبت می‌دهند، درحالی‌که نظام جمهوری اسلامی تا مغز استخوان در وهله اول اسلامی و شیعی و سپس ایرانی است، حتی اگر به دلیل ماهیت ایدئولوژیکش ضد ملی باشد. رژیم جمهوری اسلامی غیر تاریخی(آناکرنیک) است و با تفکر غربی، چه در قالب لیبرالی و چه در قالب سوسیالیستی و به‌خصوص سوسیال‌دموکراسی که تفکر تاریخی و تکاملی است، تعارض بنیادی دارد، بنابراین هیچ‌کس در غرب از استمرار جمهوری اسلامی دفاع اصولی نمی‌کند، اگرچه گاهی با آن کنار می‌آیند. (کرامت الله راسخ، 25/1/1398).

وبلاگ تخصصی جامعه شناسی در ایران...
ما را در سایت وبلاگ تخصصی جامعه شناسی در ایران دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : keramatollahrasekho بازدید : 51 تاريخ : جمعه 25 فروردين 1402 ساعت: 12:51