ویلفردو پارتو (1848-1923)

ساخت وبلاگ

کرامت الله راسخ

نظریه‌های جامعه‌شناسی پیشرفته (1) (4)

ویلفردو پارتو (1848-1923

1.زندگی

ویلفردو پارتو 15 ژولای 1848 در پاریس در خانواده‌ای ایتالیایی تبار به دنیا آمد. خانواده پارتو پس از تأسیس حکومت ملی به ایتالیا برگشتند. پارتو در آنجا ریاضیات و علوم طبیعی خواند و 1870 فارغ‌التحصیل شد. او زندگی شغلی را با فعالیت‌های اقتصادی آغاز کرد. پارتو قصد داشت به پارلمان برود، لیکن موفق نشد و شکست خورد و به فعالیت علمی و نویسندگی روی آورد. پارتو 1893 برای تصاحب کرسی اقتصاد کلان در دانشگاه لوزان دعوت، شد. او پس از رفتن به لوزان در سویس تمام فعالیت‌های عملی را کنار گذاشته و انرژی خود را صرفاً صرف آموزش دانشگاهی و نظریه‌سازی در حوزه‌های علوم اجتماعی و اقتصادی کرد. فعالیت‌های او نقش مهمی در نهادینه شدن جامعه‌شناسی به‌منزله رشته علمی در سویس داشت. ایتالیا همچنان دل‌مشغولی او باقی ماند. تفکر سیاسی پارتو با رویدادهای جنگ جهانی اول و پس‌لرزه‌های اجتماعی و سیاسی تکان‌دهنده آن ارتباط نزدیک دارد. فاشیسم به رهبری بنیتو موسولینی (دوچه) (1883-1945) به دنبال جنگ اول بر ایتالیا حاکم شد. موسولینی در سال 1922 نخست‌وزیر ایتالیا شد. پارتو موضعی دوگانه در برابر فاشیست داشت. دکترین سیاسی او بدون شک خصیصه‌های ضد دموکراتیک و «نخبه‌گرایی» آشکار داشت و از آن برای توجیه فرایند قدرت‌گیری موسولینی استفاده شد. پارتو در آغاز از رهبر فاشیست‌ها به دلیل داشتن ویژگی فرهمندی با نیت خیر استقبال کرد، لیکن چند ماه پس از رخداد معروف به «حرکت به سمت رُم» در ماه اکتبر 1922 در این حمایت خود دچار تردید شد. پارتو در 19 اوت 1923 در سن 75 سالگی در سلینی در کنار دریاچه ژنو از جهان رفت

2.      آثار

آثار علمی ویلفردو پارتو به دودسته تقسیم می‌شود: کارهای نظری اولیه او درباره اقتصاد سیاسی و نوشته‌های او درباره جامعه‌شناسی. محور کارهای جامعه‌شناختی او نوشته اصلی او دراین‌باره تحت عنوان «رساله‌ای در باب جامعه‌شناسی عمومی» (Trattato die sociologia generale) است که در سال 1916 انتشار یافت.

3.      نظرات پارتو

پارتو در جريان مطالعات خود اطلاعات گسترده‌ای درباره علم، نظریه‌ها و مکاتب اقتصادی جمع‌آوری کرد. مکاتب اقتصادی از دهه 1870 با طرح «نظریه مطلوبیت نهایی» (Marginal utility principle) در مسیر جدیدی قرارگرفت. پارتو عقیده داشت که آموزه اقتصادی مارکس علمی است، اما «نظریه مطلوبیت نهایی» او برتر از نظریه ارزش مارکس است و جایگزین خوبی برای این نظریه است. پارتو شاهد موفقیت‌های سازمانی و تشکیلاتی جنبش کارگری در اواخر قرن نوزدهم بود، لیکن می‌دید که ساختار این سازمان برخلاف ادعا دموکراتیک نیست و در تضاد آشکار با احکام دموکراتیک و آزادیخواهی بنیادی قرار دارد. رهبران جریان‌های سیاسی دستگاه «دیوان‌سالاری» متشکل از مقامات حزبی و کارگزاران حزب دستگاهی می‌سازند که با مرام دموکراتیک بنیادی آن‌ها در تضاد است. پارتو تصور می‌کرد که اگر بتواند این پدیده را بشناسد، روند اشراف‌سازی در سازمان‌های دموکراتیک و حاکمیت نخبگان را کشف و با این کشف به قانون جامعه‌شناختی بااعتبار عمومی دست‌یافته است.

نظرات اقتصاد کلان پارتو در ردیف سنت اقتصاد نوکلاسیک قرار دارد. او به همین دلیل به اقتصاد ریاضی علاقه داشت و با نوشتن آثاری دوران‌ساز درباره «نظریه انتخاب عمل» و «اقتصاد رفاه» معروف به «بهینه پارتو» (Pareto optimality) خیلی زود به شهرت جهانی رسید. پارتو از آغاز مسائل اقتصادی را در پیوند نزدیک با علوم اجتماعی می‌دید. او برخلاف مارکس نابرابری را نه ناشی از مناسبات تولیدی، بلکه در فرایند توزیع جستجو می‌کرد. این نظرات سنگ‌بنای جامعه‌شناسی اقتصادی او شد. پارتو در جامعه‌شناسی اقتصادی خود، چشم‌اندازهای نهادینه شدن روندهای اقتصادی (انحصار و مشارکت) را بررسی کرد.

پارتو به شناخت و روش شناخت نیز علاقه داشت. او در سال 1897 مطالعات وسیعی در مسائل بنیادی روش‌شناختی شناخت در علوم اجتماعی انجام داد. این مطالعات سبب شد تا او به‌تدریج ازنظریه‌های علمی بر اساس علم‌باوری و اثبات‌گرایی فاصله گرفت که از ویژگی‌های اصلی نوشته‌های نخستین او است. البته او همچنان به برخی اصول مطالعات تجربی مؤمن ماند، به‌طوری‌که جامعه‌شناسی را علم تجربی تعریف کرد که «واقعیت» اجتماعی را با هدف دستیابی به گزاره‌های امتحان‌پذیر درباره قوانین اجتماعی بررسی می‌کند. مهم‌ترین سهم روش‌شناختی پارتو در حوزه جامعه‌شناسی، کوشش او برای طرح استدلال شناخت متکی بر نظریه کنش در حوزه جامعه‌شناسی است. اساس ره‌یافت او بر دو نقد روش‌شناختی از دو فرضیه بنیادی علوم اجتماعی در نظریه اثبات‌گرایی کلاسیک قرار دارد. نخست، او «پدیده اجتماعی» مانند کنت یا مارکس کلیت‌هایی مانند «دولت»، «اتحادیه‌ها»، «ملت» یا «نژاد» نمی‌دانست. او بر این اساس جامعه‌شناسی را علمی تجربی برای مطالعه کنش‌های مشاهده‌پذیر منفرد از واقعیت‌های ملموس تجربی می‌دانست، درنتیجه موضوع جامعه‌شناسی مطالعه کنش‌های فردی است. بر این اساس، واقعیت‌های جمعی مانند بازار، نهادها، جنگ‌ها یا قواعد زندگی اجتماعی تأثیرهای خواسته (یا ناخواسته) کنش‌های فردی هستند. این نظریه پارتو عنوان «فردگرایی روش‌شناختی» (methodological individualism) گرفت. نقد دوم پارتو به سمت مسئله‌ای بنیادی جهت‌گیری داشت. او در این نقد اصل بنیادی اثبات‌گرایی یعنی عقلانی بودن کنش انسانی را زیر سؤال برد. پارتو می‌پذیرفت که کنشگران برخی تصمیم‌های خود را در زندگی اقتصادی عقلی و در چهارچوب ارتباط منطقی هدف_وسیله اتخاذ می‌کنند. این‌گونه تصمیم‌گیری‌ها در چهارچوب اصل دستیابی به بالاترین سود و دیدن انسان به‌منزله موجود اقتصادی عقلانی هستند، لیکن نمی‌توان فرض عقلانیت کنش انسان را تعمیم داد، چون بسیاری از تصمیم‌گیری‌های انسانی خارج از این چهارچوب اتخاذ می‌شوند.

4.      نظریه کنش و کنش نا منطقی

پارتو به این نتیجه رسید که تمام کنش انسان منطقی و ناشی از تناسب هدف-وسیله نیست. کنش انسان در موارد بسیار احساسی هستند. پرسش این است که چگونه می‌توان «کنش‌های غیرمنطقی» یا به عبارتی بهتر «نا منطقی» (non-logical action) و احساسی انسان را توضیح داد. بیشتر کنش‌های عادت شده و به‌خصوص اعمال دینی و مذهبی انسان احساسی و نا منطقی هستند. پارتو مطالعه «کنش نا منطقی» را محور اصلی و قابل ارجاع علم جامعه‌شناسی و موضوع اصلی این رشته می‌دانست. پارتو با تقسیم کنش به منطقی و نا منطقی و تعیین آن به‌عنوان موضوع جامعه‌شناسی این امکان را فراهم کرد تا حوزه عمومی و موضوعی جامعه‌شناسی محدود شود.

هدف اصلی پارتو پژوهش درباره زمینه‌های مادی کنش منطقی و نامنطبقی و احساسی انسان بود. او برای یافتن زمینه‌های مادی کنش از مطالعات مردم‌شناسان عصر خود ازجمله ادوارد بارنت تایلر (1832-1917) و جیمز جورج فریزر (1854-1941) استفاده کرد. شناخت انسان و معنا دادن در این‌گونه کنش‌ها نقش مهمی دارند. پارتو برای تفسیر شکل‌های ابتدایی آداب مذهبی ازجمله رقص‌ها یا حرکات خلسه‌آور از همین عناصر شناختی و ارجاعی‌های معنایی استفاده کرد. این نوع کنش‌ها مکانیکی و عاطفی بازتابی نیستند، بلکه محل اتصال عمل و تصورهای ناگهانی هستند و نمی‌توان بازتابی در موقع دلخواه به آن‌ها دسترسی داشت. پارتو در کتاب «رساله‌ای در باب جامعه‌شناسی عمومی» دو سطح کنش «بازتابی» (reflexive) یا کنش در چهارچوب عمل و عکس‌العمل و معمولی را از کنش «پیش‌بازتابی» (pre-reflexive) یعنی کنش‌هایی که تحت تأثیر عواملی بنیادی‌تر قرار دارند، متمایز کرد. کنش پیش‌بازتابی از دیدگاه پارتو بیش‌تر از کنش بازتابی برای انسان و هستی جامعه نقش حیاتی دارند. او همچنین برای «الگوهای خاص رفتار اجتماعی» (specific social behavior patterns) در زندگی جمعی نقش بسیار قائل بود، اگرچه کنشگران اغلب به این‌گونه الگوها آگاه نیستند، لیکن برای یکپارچگی و هستی تشکل‌های اجتماعی با هدف منطقی و گفتمان مبتنی بر عقلانیت نقش اساسی دارند. هدف پارتو از طرح این مفاهیم توضیح «ساختارهای احساسی» (feeling structures) هستند که به زندگی اجتماعی انسان نظم می‌دهند. او برای توضیح نظراتش از روش تفسیری استفاده می‌کرد که در روش‌شناختی اثباتی معمول نیست. او «ترکیب‌های فکری معین» را در ارتباط با «الگوهای گفتمانی» (discourse pattern) و «الگوهای بازنمایی» (Presentation pattern) جمعی و بنیادی بررسی می‌کرد. مردان عزادار عاشورا عضو هیئت‌های مذهبی از الگوهای گفتمانی خاص درباره واقع کربلا استفاده می‌کنند و این الگوها را به شیوه خاص بازنمایی می‌نمایند، مثلاً استفاده از شیوه‌های خاص خودزنی.

5.      تحول هرمنوتیکی

پارتو با استفاده از روش تفسیر به تحول هرمنوتیکی رسید. او متونی را برای تفسیر انتخاب می‌کرد که فقط حاوی نظریه‌های سیاسی و آموزه‌های اجتماعی نبودند، بلکه همچنین در میان مردم محبوبیت داشتند و حاوی مطالب مهمی درباره تحول‌های اجتماعی فرهنگی بودند. هدف او از این شیوه کار تمایز گذاشتن میان دو چشم‌انداز بنیادی بود که ازنظر او ارزش گفتمان «نظری» داشتند، یکی چشم‌انداز ثابت، غریزی، نا منطقی و دیگری چشم‌انداز قیاسی، تبیینی، توجیهی و استدلالی. چشم اندازه‌های نا منطقی پایدار، درحالی‌که چشم اندازه‌های منطقی توافقی و قراردادی هستند. مؤلفه‌های منطقی را نمی‌توان تفسیر کرد، یعنی نمی‌توان آن‌ها را تا سطح معانی تقلیل داد. این مقوله‌ها ساختگی و مصنوعی هستند. چشم‌اندازهای نا منطقی بازتاب «جلوه‌های معنایی» (meaning crystallization) یا به قولی «منظومه‌های آگاهی» (constellations of consciousness) هستند و می‌توان آن‌ها را در رسوم و نمادها، برای مثال در اعتقاد به توتم‌ها، زیارت اماکن مقدس، اَعمال ریاضت‌کشی یا مراسم غسل دید. پارتو در تحلیل این‌گونه مناسکی در کتاب «رساله‌ای در باب جامعه‌شناسی عمومی» به مطالعات فرهنگی و موردی اشاره و آن‌ها را به‌صورت تطبیقی و تاریخی مفصلاً بررسی کرد. فرض او این بود که جلوه‌های فرهنگی در جريان تاریخ تغییر کرده و دگرگون می‌شوند، ولی هسته معنایی و اصلی آن‌ها باقی‌مانده است، اگرچه در جریان دنیایی شدن دیگر پوشش مذهبی ندارند. این مقوله‌های پیش‌بازتابی تأثیرگذار برکنش را پارتو «ته‌نشست‌ها» (residuals) می‌نامد.

6.      ته‌نشست‌ها

«ته‌نشست‌ها» احساسات یا غریزه نیستند. ته‌نشست‌ها عواملی هستند که بر احساسات جمعی و به‌تبع آن کنش جمعی تأثیر می‌گذارند و می‌توان با طبقه‌بندی کردن آن‌ها احساسات جمعی استفاده کرد. پارتو درمجموع نزدیک 50 ته‌نشست را تعیین و آن‌ها را در شش طبقه اصلی دسته‌بندی کرد.

  • ته‌نشست‌هایی که بر گرایش انسان به کار عملی و خلاق تأثیر می‌گذارند؛
  • ته‌نشست‌هایی که بر گرایش انسان به کار جمعی و درنتیجه شکل‌گیری پیوندهای اجتماعی تأثیر می‌گذارند؛
  • ته‌نشست‌هایی که بر گرایش انسان به درونی کردن تجربه‌های بیرونی و بیرونی کردن تجربه‌های درونی تأثیر می‌گذارند؛
  • ته‌نشست‌هایی که بر گرایش انسان به زندگی جمعی و خلق نظم اجتماعی تأثیر می‌گذارند؛
  • ته‌نشست‌هایی که بر سازگاری فردی با زندگی جمعی تأثیر می‌گذارند؛
  • ته‌نشست‌هایی که به روابط جنسی انسان شکل می‌دهند؛

موضوع جامعه‌شناسی احساسات (Sociology of emotions) پارتو آموزه غریزه، آموزه محرک‌های زیست‌شناختی و توضیح طبیعت‌گرایانه واقعیت‌های اجتماعی نیست، آن‌طور که بسیاری تصور می‌کنند. هدف پارتو از طرح ته‌نشست‌ها تلاش برای توضیح ساختارهای معنایی و الگوهای تفسیری است که از دیدگاه او پیش‌بازتابی، اجتماعی_اخلاقی و پایدار هستند. این الگوهای از پیش موجود «ذهنی» در حوزه آگاهی نقش سازنده در شکل‌گیری نظم اجتماعی تصادفی دارند. هدف پارتو توضیح این مطلب بود که هسته‌های رفتاری و معنایی پیش‌بازتابی و پیش‌منطقی سازوکارهای اجتماعی_فرهنگی مستقلِ کنش اجتماعی هستند. او این سازوکارهای را محور نظریه‌سازی جامعه‌شناختی خود قرار داد. ته‌نشست‌ها پدیده‌های تجربی نیستند و نمی‌توان از طریق تجربی به آن‌ها دسترسی داشت. امکان دسترسی به آن‌ها به‌منزله ساختارهای معنایی بنیادی کنش اجتماعی، صرفاً از طریق شیوه‌های تفسیری هرمنوتیک امکان‌پذیر است.

7.      مشتقات

مشتقات (derivations) از دیدگاه پارتو توجیه‌هایی هستند که انسان برای پوشاندن تأثیر ساختارهای تاریخی_اجتماع بر رفتار نامنطقی خود که همان ته‌نشست‌ها هستند استفاده می‌کند. مشتقات باور عمومی هستند، بنابراین از قدرت اقناع جمعی برخوردارند و برکنش اجتماعی تأثیرگذار هستند.پارتو تحلیل مشتقات را با مفهوم کنش آغاز می‌کند. مشتقات بر این اساس قرینه «گفتمانی‌ـ بازتابی» (discursive-reflexive) در مقابل ته‌نشست‌ها با ویژگی «تصادفی_اشتراکی» (spontaneously associative) هستند. مشتقات با این تفسیر مجموعه‌ای از نیرنگ‌ها، توهم‌ها، باورها، پیش‌داوری‌ها و قضاوت‌ها و بخشی جدانشدنی از کنش و تفکر انسانی هستند.پرسش مهم این است که منشأ اهمیت مشتقات برای کنش انسان از کجا است؟ چه سازوکارهایی در عمل سبب قدرت بسیج مشتقات و تجلی آن‌ها در جنبش‌ها و نهادهای اجتماعی و سیاسی می‌شود؟ پارتو برای پاسخ به این پرسش بار دیگر به سراغ احساسات می‌رود. قدرت اقناعی مشتقات درواقع ناشی از محتوای واقعی و عینی یا استدلال‌های منطقی آن‌ها نیست، بلکه بیش از هر چیز ناشی از قدرت آن‌ها در تحریک و برانگیختگی احساسات است. سخنوری (rhetoric) مهم‌ترین ابزاری است که مشتقات در اختیاردارند.

8.      سخنوری

فیلسوفان عصر باستان عقیده داشتند که سخنوری عمدتاً با هدف تأثیرگذاری و اقناع مخاطبان انجام می‌شود. پارتو برعکس هدف سخنوری را فریب و اغوای شنوندگان، گمراهی آن‌ها، نیرنگ و عوام‌فریبی می‌داند؛ بنابراین، هدف او از واکاوی سخنوری بررسی ابزاری است که در خدمت دست‌کاری فکر انسان و فکر سازی قرار دارد. سخنوری سازوکاری برای هدایت افکار عمومی است. محور اصلی واکاوی‌های پارتو در تحلیل سخنوری چگونگی استفاده از هنر سخنوری و انواع سبک‌های استفاده‌شده عمدتاً در حوزه گفتمان سیاسی است. نظریه مشتقات پارتو بر دو اساس بناشده است: استدلالات جامعه‌شناختی و نظریه سخنوری. او الگوها و مدل‌های ارتباط اقناعی را مانند گونه شناسی و تقسیم‌بندی ته‌نشست‌ها بر اساس کاربرد آن‌ها در گفتگوها، تبلیغات سیاسی و مباحثات عمومی از یکدیگر متمایز و طبقه‌بندی می‌کند. هدف او از بررسی سخنوری پاسخ به اين پرسش است، چرا مردم از «سفسطه‌بازان» استقبال می‌کنند و فريب آن‌ها را می‌خورند. پارتو چهار الگوی اصلی سخنوری را از یکدیگر متمایز می‌کند که درواقع دلایلی بر مشتقات او هستند:

  • اول، ادعاها و عمدتاً ادعاهای بدون دليل تمام دنيا معتقدند، هيچ کجای دنيا این‌طور نيست که!
  • دوم، استناد به اقتدار شخصی، نهادی یا سنتی؛ به قول ارسطو، مسيح و غيره
  • سوم، استناد وفاق جمعی؛ یهودی‌ها خسيس هستند
  • چهارم، استفاده از واژگان ناب بر پایه گزاره‌های استعاری یا سفسطه‌آمیز.

پرسش او این است. چگونه رهبران سیاسی و دیگر عوام‌فریبان خودشان و دیگران را قانع می‌کنند تا افکار تردیدآمیز، بی‌پایه و غلط آن‌ها را باور کنند و این باورها را اساس رفتار عملی خود قرار دهند. او به اين نتيجه می‌رسد که مشتقات مخاطبان اجتماعی خاصی دارند. این مخاطبان خاص امکان دارد از جماعتی مشخص، افکار عمومی به معنای ضیق و متوسع یا پیروان جمعیت‌های کم ‌یا بیش بسته باشند. سرچشمه قدرت بسیج‌کننده و فکر ساز مشتقات به‌منزله عناصر محرک عمل سیاسی ناشی از همین ویژگی است. رهبران سیاسی بیشترین بهره را از سخنوری سیاسی می‌برند. نخبگان بيشتر از حربه سخنوری استفاده می‌کنند.

9.      نظریه نخبگان

او به‌این‌ترتیب کارکردی را به نخبگان نسبت می‌دهد که در مقابل تمام رويکردهايي قرار می‌گیرند که نُخبگان را نماد عقلانيت در جامعه تصور می‌کنند. نخبگان سیاسی از مشتقات استفاده می‌کنند تا نیات واقعی خود را بپوشانند. تصاحب قدرت در چارچوب این نظريه به کمک راهبردهای عرفی و اعمال ظریف ممکن می‌شود. تمام این راه‌کارها درنهایت از ديدگاه پارتو به خدعه و خشونت ختم می‌شوند. نُخبگان به‌این‌علت می‌توانند ديگران را فريب دهند که جامعه همیشه به نُخبگان و غیر نخبگان تقسیم می‌شود. احزاب دموکراتیک نیز همواره در معرض خطر نخبه‌گرایی و تقسیم اعضای حزب به مقامات حزبی و افراد عادی حزب قرار دارند. مقامات حزبی و گروه رهبری به‌تدریج اشرافیت سیاسی جدید می‌شوند. گائتانو موسکا (1858-1941) و رابرت میشلز (1876-1936) که نمایندگان دیگر «مکتب ایتالیایی» هستند با پارتو دراین‌باره هم‌نظر هستند. انتخابات عمومی نظام‌های نمایندگی از ديدگاه این‌ها پدیده‌های سطحی هستند. پارتو تنها راه مقابله با این وضعیت را تضمین دموکراتيک «گردش نُخبگان» می‌داند. گردش نخبگان بايد مناسب با دگرگونی اجتماعی انجام شود، البته در بهترین حالت بدون زور و با استفاده از ابزار دموکراتیک. از ديدگاه پارتو، استقرار اين روال از خطر انحصاری شدن قدرت، تعیین چهارچوب قدرت در خدمت مقامات حاکم در مسیر منافع نُخبگان حاکم و گرایش آن‌ها به حکومت دائم و سرانجام رسیدن به حکومت پیران و «سُلطه استخوان‌ها» جلوگیری می‌کند. تاریخ تا کنون نشان داده است که جایگزینی نُخبگان همواره صلح‌آمیز نبوده است. «آرامگاه نُخبگان»، یعنی شرایطی که در آن نخبگان صلح‌آمیز جایگزین یکدیگر شوند، در تاریخ استثنا بوده است. رژیم‌های سیاسی بر خواسته از نبرد نُخبگان اساساً تحت تأثیر ترکيب ته‌نشست‌ها و مشتقات شکل می‌گیرند که بازتاب روابط گروه‌های حاکم سیاسی و همچنین سازوکارهایی هستند که از آن‌ها برای حفظ قدرت استفاده می‌شود. گروه‌های رهبری کننده سیاسی از این دیدگاه مهم‌ترین کنشگران تاریخی هستند؛ بنابراین، تحلیل تاریخی پارتو تحلیل جریان‌های اجتماعی گوناگون و متمرکزی است که برگردش نخبگان تأثیرگذار است.

10. نظریه نظام اجتماعی

مفهوم «نظام اجتماعی» از چشم‌انداز نظريه گردش نخبگان اهمیت زیاد دارد. پارتو این مفهوم را در قالب مفهوم نظم و در چارچوب جامعه‌شناسی کلان مطرح می‌کرد. نظم يا «توازن اجتماعیِ» از این دیدگاه نتیجه تأثیرات متقابل عوامل یا متغیرهای تعیین‌کننده گوناگون و بی‌شماری است. عوامل طبيعی، وضعیت جوّی، گیاهی و جغرافیایی عوامل بیرونی و وضعیت احساسی و منافع، شکل‌های فرهنگی و معرفتی انسان‌ها، همچنین مناسبات نظامی، اقتصادی، سیاسی و دیگر روابط قدرت عوامل عمده درونی هستند. نظام اجتماعی همواره در معرض دگرگونی‌های مستمر است؛ بنابراین، تعادل در آن فرایندی پویا و حاصل روابط همبسته نیروهای تعیین‌کننده است. پارتو در «رساله‌ای در باب جامعه‌شناسی عمومی» چهار مجموعه از عوامل پیچیده با تأثیر متقابل را در نظر بگیرد: منافع، ته‌نشست‌ها،مشتقات و فرایند گردش نخبگان.

11. منافع

پارتو مفهوم نظام را با نقد تیزبینانه از فهم متعارف از رفاه عمومی پیوند زد. او این فرضیه که منافع عمومی را می‌توان از «منافع عالی جمعی» تمام جامعهاستنتاج کرد، آن‌طور که ژان ژاک روسو و کارل مارکس تصور می‌کردند، قبول نداشت. اختلاف منافع میان گروه‌ها و تصورهای ارزشی متفاوت این گروه‌ها در نظام اجتماعی («ناهمگنی اجتماعی») از شکل‌گیری منافع عالی جمعی جلوگیری می‌کنند. اموال و منافع جمعی را صرفاً می‌توان در قالب منافع خاص گروهی و همچنین منافع و مطلوبیت‌های اغلب متعارض و مشخص ازجمله منافع ملی، منافع صنفی یا منافع احزاب سیاسی تعریف کرد. پارتو اساساً شاخص رفاه بااعتبار فراگیر را به‌منزله پایه نظم اجتماعی نمی‌پذیرفت. حل کشمکش‌های ارزشی و رفع نابرابری از طریق توزیع عادلانه بر پایه شاخص منطقی رفاه عمومی انتظاری بيهوده است. اساس تصمیم‌گیری برای رفاه عمومی درنهایت به‌تناسب قدرتِ گروه‌های نُخبگان در سطح ملی و تلاش آن‌ها برای کسب منافع و دستیابی به حداکثر منفعت خودخواهانه بستگی دارد. این تصمیم‌ها به گروه‌های دیگر یا «عموم مردم» تحمیل یا به آن‌ها تجویز و یا به برخی از آن‌ها حقنه می‌شود. پارتو با طرح این موضوع به این نتیجه رسید که مقوله «رفاه عمومی» بیش‌تر به مشتقات شبیه است. موضوعی که در اینجا مطرح است، موضوع قدیمی است و آن‌هم فراهم‌کردن مشروعیت برای ادعاهای سیاسی اشرافیت قدرت است تا این گروه بتواند منافع گروهی، سیاسی و اقتصادی خود و همچنین تصمیم‌های خاص خود را در پوشش «منافع عمومی» توجیه کند و بدین‌وسیله وفاق اجتماعی حاصل شود. نخبگان در تعریف رفاه عمومی و توجیه آن نقش محوری دارند.

اقتباس از:

کسلر، دیرک (1394)، (گردآورنده)، نظریه‌های جامعه شناسان کلاسیک از اگوست کنت تا آلفرد شوتس، ترجمه کرامت اله راسخ، جلد اول، تهران: نشر جامعه شناسان.

 

+نوشته شده در جمعه بیستم بهمن ۱۳۹۶ساعت 8:30 توسط دکتر کرامت اله راسخ |

وبلاگ تخصصی جامعه شناسی در ایران...
ما را در سایت وبلاگ تخصصی جامعه شناسی در ایران دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : keramatollahrasekho بازدید : 165 تاريخ : شنبه 21 بهمن 1396 ساعت: 19:24