تفکر محافظه کاری در ایران
کرامت اله راسخ
(۸۳)
فصل پنجم:
داريوش شايگان و تفکر محافظهکاری
5.1 شايگان و تفکر محافظهکاری
فصل پنجم، ششم و هفتم اختصاص به بررسي تفکر سه نفر از نويسندگاني دارد، که در دهههاي 1340 و 1350 آثار منتشر کردند، که ميتوان با توجه به شاخصهاي بالا نشانههاي تفکر محافظهکاري را در اين آثار مشاهده کرد. اگرچه، بسيار دشوار است که بتوانيم داريوش شايگان را يکی از نمايندگان فکری جنبش محافظهکاری[1] در ايران قلمداد کنيم. انديشة شايگان صرف نظر از کتاب آسيا در برابر غرب از عناصر کافی روشنگری برخوردار است، ليکن اين آثار اغلب به دوران بعد از انقلاب اسلامی تعلق دارند. اين در حالی است که اين کتاب منبع خوبی برای شناخت گستردگی و اشاعة تفکرات محافظهکاری در ايران در دهة 1340 و 1350 هجری شمسی است.[2] تفکر شايگان در اين عصر را میتوان به شکل زير خلاصه کرد: غرب در سراشيبی سقوط قرار گرفته است، در چنگال نيهيليسم اسير است، از خود بيگانه است، دچار فترت است، ليکن به وضعيت خود آگاه است. شايگان معتقد است که وضع آسياييها حتی از غربيها و بهخصوص آلمانیها بدتر است. آنها دستکم آگاهند که در آستانة سقوط قرار گرفتهاند، ليکن آسياييها غافلند و آنهم غفلت مضاعف: «دورة فرت غرب، به عبارت ديگر، مرحلة بيمارگونة آگاهی است که نه ديگر تابع دنياست نه آخرت و در نتيجه همه چيز را انکار میکند...دورة فترت تمدنهای آسيايي نيز مرحلة برزخی نه اين و نه آن است، اما با اين فرق که ما به آن هشياری بيمارگونه وجدان غربی نرسيدهايم. توهم مضاعفی که بدان اشاره کرديم در اصل غفلت از اين و از آن است. اين غفلت موجب میشود که عقب ماندگی ما نسبت به غرب عقب ماندگی تاريخی حتی در قلمرو آگاهی باشد» (شايگان، 1372:39). او با همين مضمون در جای ديگر مینويسد: «دورة فترت هم دورة بيگانگی است؛ بيگانگی از آن جهت که شيفتگی ما به غرب و فلج ذهنی ما در مقابل فرآوردههای خيرهکنندة آن، تذکری را که مستلزم تفکر سنتی ما بوده و ما را، به قول حکمای اسلامی، به مشکوة انوار نبوت راهبر بوده است، از ميان میبرد، از اينرو، راه ما به کانون تفکر غربی بسته است و هم به کانون تجليات خاطرة قومی. تقدير تاريخی ما اينست که نه اين را داريم و نه آن را»(شايگان، 1372:87). او اضافه میکند: «يکی از وجوه شاخص هنر مشرق زمين وفاداری به خاطرة قومی است، يعنی خاطرهای که ساختهای ذهنی و کليت سازندة نظام فرهنگی را همواره حفظ میکند» (شايگان، 1372:261). شايگان به درستی مینويسد که در جامعة سنتی «خاطرة قومی هنوز منشاء اثر است، تفکر در واقع تذکر است. به عبارت ديگر، خاطرة قومی همچون چشمة فياضی است که هر که را به فراخور کوشش و استعدادش بهرهمند میکند» (شايگان، 1372:102).[3]شايگان پس از ابراز نگرانی از بيگانگی ما به دليل غربزدگی و غفلت «از انوار راهبر نبوی» مینويسد: «در مقدمه گفتيم که برخی از متفکران غربی آخرين وجه نيهيليسم را که ظهور پوچی و «ابسورد» است به دورة فترت، دورة نه اين نه آن، تعبير میکنند. اگر تمدن غربی نيز به همان بنبست رسيده، پس فرق ميان دورة فترت آنها و دورة فترت ما چيست؟ فرق عمدة اين دو هشياری عميق غربيان نسبت به برد و بُعد اضطراب انگيز مسأله و ناهشياری ما نسبت به آنست» (شايگان، 1372:88). «ما دائم از هويت فرهنگی میگوييم اما فراموش میکنيم که نود درصد دروسی که در مدارس میدهيم، محتوای غربی دارند: از علوم طبيعی گرفته تا علوم انسانی. هيچ از خود نمیپرسیم که آیا در فرهنگ گذشتة ما علوم امروزی غربی مصداقی داشتهاند یا نه و اگر نداشتهاند علتش چه بوده است و یا چرا کتب ادب فارسی هيچ اشارهای به علوم طبيعی نمیشود و چرا در علوم جديد حتی علوم انسانی کسی صحبت از توکل، رضا، کشف و شهود و وجد و سماع عارفانه نمیکند» (شايگان، 1372:300).[4]
[1] از آثار آلاحمد، احسان نراقی، داريوش شايگان و چند نفر ديگر برمیآيد که ايرانيان در دهة 1340 با برخی رئوس افکار متفکران محافظهکاری آشنايي کم داشتهاند. از تقريراتی که به احمد فرديد نسبت داده میشود بر میآيد که او اندکی با اين افکار آشنا بوده است، و اين افکار را به عنوان «افکار بکر» به خورد ديگران میداده است. واژگانی مانند «غربزدگی» (Verwestlichung)، «از خود بيگانگی» (Entfremdung) و غيره در آثار متفکران «انقلاب محافظهکاری» مکرر ديده میشود.
[2] کتاب آسيا در برابر غرب نشانههای لازم برای چنين استنتاجی در اختيار ما میگذارد. کافی است به عنوان کتاب، عناوين فصول و محتوای کتاب آسيا در برابر غرب دقيقتر نگاه کنيم. آثار اين عصر و عناصر تفکر محافظهکاری در اين اثر بهوضوح در اين اثر ديده میشود. کتاب آسيا در برابر غرب برای نخستين بار در سال 1356 با همکاری «مرکز ايرانی مطالعة فرهنگها» انتشار یافت. اين در حالی است که شايگان از مدتها قبل با همکاری همفکران ديگر در اشاعه اين گونه افکار فعاليت میکرد. کتاب از دو بخش تشکيل شده است: نيهيليسم و تأثير آن بر تقدير تاريخی تمدنهای آسيايي، و بخش دوم «موقعيت تمدنهای آسيايي در برابر سير تطور تفکر غربی». هر کدام از اين بخشها هفت فصل دارد. عناوين بخش اول: نيهيليسم و تأثير آن بر تقدير تاریخی تمدنهای آسيايي، تقدير تاريخی چيست؟ آثار بروز غربزدگی جمعی در آسيا؛ دورة فترت؛ تفکر بی محمل؛ هنر بی جايگاه؛ رفتارهای ناهنجار؛ رند وارونه. عناوين فصول بخش دوم عبارتند از: چرا تمدنهای آسيايي ديگر با هم ارتباط ندارند؟ چهار کانون بزرگ فرهنگ آسيايي؛ آيين رهايي و تفکر فلسفی؛ برگذشتن از مرگ و مقابله با آن؛ جمال حق و نبوغ انسان؛ حريم و حياء مرز و فاصله؛ تاريک انديشی جديد. عناوين بالا نشان میدهد که شايگان در اين دوران تحت تأثير افکار محافظهکاریِ سقوط دنيا در ورطة «بیفرهنگی و ميانمايگی» قرار دارد.
[3] نکتهای که شايگان و همفکرانش فراموش میکنند، اين است که از اين «چشمة فياض» فقط آب زلال جاری نمیشود، بلکه اين آب اغلب به خونابه و اشک خون آلوده است. البته ما مختاريم تصور کنيم که میتوانيم اين پلشتی را در مفاهيم و شعارهای عاريتی از غرب مانند «از خودبيگانگی»، «بازگشت به خود» و غيره پنهان کنيم. حاصل اين پنهانکاری، ظهور آن به شکل «هيولايي» است که شايگان نيز از آن وحشت دارد، چراکه «موتاسيون» تفکر محافظهکاری به شکل غول ايدئولوژیک حتی به کسانی نيز رحم نمیکند که اين «فرانکشتين» را انديشيدند. هيتلر بيشتر متفکران انقلاب محافظهکاری را مجبور به فرار از کشور کرد، به قتل رساند يا خانه نشين کرد. بالاخره تفکر محافظهکاری نيز در نهایت تفکر است و محافظهکار متفکر اهل فکر. اين در حالی است که ظهور محافظهکاری به شکل دستگاه دولتی بايد با تفکر مخالف باشد، زيرا تفکر ممکن است از شاهراه نقد سر درآورد، نقد هم يکی از ويژگیهای اصلی تفکر عقلانی و ليبرالی است که تفکر محافظهکاری در تقابل با آن ساخته شده است. او در اين بخش مطالبی مینويسد که با جوهر تفکر او سازگار نيست.
[4] شايگان ما را متهم میکند از «دنيا و آخرت» غافل بوديم و به اين غفلت جاهل. اين در حالی است که در دهة 1350 لوياتان «آخرت» در شرف برخاستن و شفای «بيماران و غافلان» با «انفاس قدسی» بود. «فلسفة» شايگان، نصر، داوری و ديگران، ادبيات آلاحمد، خداشناسی شريعتی «روايح» آن «انفاس قدسی» و بادی بودند که خبر از طوفان در کوهستان میدادند.مارتين هايدگر، کارل ياسپرس و پاول تيليش، از ديدگاه شايگان، جلوههای «هشياری عميق غربيان نسبت به برد و بُعد اضطراب انگيز مسألة» فترت هستند (شايگان، 1372:89). تاريخ نگذاشت تا «زمانة عسرت» شايگان طولانی شود. چشم او نيز مدت کوتاهی پس از انتشار اين اثر، همچون مرادش مارتين هايدگر، به نور هدايت روشن شد، و «زمانة فترت و دورة احتضار» به پايان رسيد: بقية الله خير لكم ان كنتم مومنين.
وبلاگ تخصصی جامعه شناسی در ایران...
برچسب : کرامت اله راسخ,كرامت اله راسخ,کرامت الله راسخ,دکتر کرامت اله راسخ,سایت دکتر کرامت اله راسخ,وبلاگ تخصصی دکتر کرامت اله راسخ,وبلاگ کرامت اله راسخ,وبلاگ دکتر کرامت اله راسخ, نویسنده : keramatollahrasekho بازدید : 314